۵ مطلب در فروردين ۱۳۹۷ ثبت شده است

آب که از سر گذشت

آب از سرم گذشته است

ولی تفاوت دارد وجب وجبش

رویت از عمق پیدا نیست غریقان را

من که خواه نا خواه می روم فرو در این چاه عمیق

گر تو را می خواندم تو بیا در نزدیک

تو مرا کاش می دادی نجات

شاید اینگونه بیام بر آب...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سینا صالحی زاده

باور

اشک هایت چه سنگین است

دلم طاقت ندارد این اسف ها را

طاقت برف و بوران بهتر است از این

رگبار های پی و نا در پی

راحتم بگذار ای بارن ماتم ریز

واژه های سسخت و باور خیز

منم و یک باور خاکی و دل خسته

که جایت هنوز در دلم خالی است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سینا صالحی زاده

انتظار

انتظار زیبا ترین طولانی

از گذر زمان

انتظار، یک رد روشن

نوازش یک چشم لطیف

رود روان

انتظارِ یک حرف ظریف دلمان

دنباله‌ی یک راه پای خاکی

یک چشم خیس

انتظار تیره و تار برمان

یخ زدن مرز جنون خفقان

گر دودلی از انتظار 

نمان نرو در رهمان 

انتظار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سینا صالحی زاده

می نویسم

ای دست محبت چرا زنی بر دلم

ای دلم پر ز آشوب و خاکروبم

حرف دل خاک دیده را به که گویم

خاک دیده ام و به جر خاک به چه رویم

چون شاخ و برگ اضافه می گرددد بر دلم

بهار بر دلم، سردی بر دلم، سپیده بر دلم

اسیر این سپیده و جاده های رهگذرم

از دل شبنم و برفی او نالانم

به این همه گریه که می نویسم

با این دو دیده ی خیسم

می نویسم از برای تو...

می نویسم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سینا صالحی زاده

سرانجام دروغ

درخت برگ ریزان

قایق به گل نشسته و دندان ها

محکم و لرزان

گنجشک ها

ناخوان و تنها

خاک ها غمسار و غبارآلودو شرمسار

سنگ ها

سخت و پرخش

و خش ها سردند و پر درد و فریاد

فریاد بر نمی آید چه در کوچه چه در خانه

همگان در تلاشند

بپوشند و بگیرند خود را

چه از باد و چه از سرما

و چه بسیار است

ناگفته های بین من و ما

و می پوشاند چه بسیار حقیقت ها

چه سرما ، چه فریاد و چه خش های بر این سنگان

نتواند که پوشند

بر انازند به هر حال مردمان این زمانه

عشق نمی بینم، سبز نمی بینم ، برگ ها بر زمین اند

و نمی ماند سرانجام

و نمی ماند تا سرانجام بدین حال به هر حال

بهاران به در راه است

آه از این توهم و ابهام

دروغ است به در پشت دروغ

زمستان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سینا صالحی زاده