انسان ها در زندگی خود در دایره زندگی میکنند.
دایره ها قوی ترین حصار ها هستند... هنگامی که میخواهند کسی را اعدام کنند، گردنش
را با طناب محصور میکنند و هنگامی که دستبند میزنند با فلز... این است قائدهی
دایره.
ما در عصر ارتباطات در دایره هایی کم و بیش مثل
هم کمی بزرگتر و یا کوچک تر هستیم که غالبا کس یا کسان دیگری آن را برایمان درست
کرده اند - بالکل با چهارچوب متفاوت است - از این دایره ها هیچ جایی پیدا نیست
و
مردم فکر میکنند که تنها دیدگاه دیدگاه آن هاست همه مثل هم فکر میکنند و خلاصه
بخشی است از طیف گستردهی انسانیت بر زمین به نام حیات، حیاتی که متشکل شده است از
شعور، ایثار، عقل، نحوهی تفکر و...
دایره ها تمام زندگی ما هستند خطوط فکری ثابت
تکرارشونده در بعضی زمینه ها کمرنگ و در بعضی پررنگ و بعضی کوچک یا یا بالعکس.
این زندگی دایرهوار است که ما را نسبت به هر
اتفاق تک بعدی میسازد، خیلی راحت در برابر آرای دیگران مخالفت می ورزیم و خیلی از
نگاههای افراطی و یا تفریطی، و همینطور توهم اینکه دیگران چنین دیدگاهی دارند.
باید یاد بگیریم که هم جواب سه به علاوهی دو پنج است و هم جواب چهار به علاوهی
یک. برای مسائل اجتماعی و انسانی و هر حوزهای که انسان در آن دخیل است جواب واحدی
در کار نیست. یک چیز در آن واحد نه سیاه
سیاه و نه سفید سفید است. این دایره ها در
آخر منجر میشوند به مسئله ای که درباره اش صحبت کرده ایم: بت. از دایره های خود
بیرون بیاییم با زندگی به جای دیگران با دلسوزی و محبت و ایثار ...
اما برای رفع تک سو نگاه کردن به قضایا باید در
زندگی دیگران حضور پیدا بکنیم. و این کتاب است که با آن میتوان قبل از مرگ هزار بار زندگی کرد، خود را بهجای شخصیت داستان پرورید و خود را در نقش غرق کرد.
ن.ک)حسی که کتاب به انسان میدهد ماورای فیلم و سویال و... است، شما در کتاب به جای کارگردان، قهرمان خود و فضاهای داستان را خودتان میسازید.
برداشتی آزاد از سخنارنی الیف شافاک در TED